شاید اولین سالیه که از تموم شدن مرداد خوشحالم

بالاخره روزهای سختم هم تموم شد

رفتیم تو خونه خودمون

درسته کوچیکه ولی مهم اینه که مامان و بابا اینجان

روزهای منت های سخت تموم شد

خدایا همه چی رو به تو میسپارم

ولی خودت که میدونی صبر من کمه

زودزود  همه چی رو درست کن

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 0:3&nbsp توسط niloofar  | 

باید یک دست باشد که درآخرین لحظه
دست لامروتت را بگیرد
دستت را بگیرد و بانهایت اعتمادبه نفسی که دارد به تو بگوید من تورا از این مکافاتی که درونش گیر کرده ای بیرون می آورم.

#پويان_اوحدي

پ ن:هم اکنون نیازمند این دست هستم یه دست مث دست خدا

+ نوشته شده در  شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 14:46&nbsp توسط niloofar  | 

میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست

عید دور ازخانواده

یلدا هم دور ازخانواده

بازم شکرت خداااا

+ نوشته شده در  سه شنبه سی ام آذر ۱۳۹۵ساعت 17:34  توسط niloofar  | 

عشق یه نعمته که خدا نصیب هرکس نمیکنه

منم خدا از این نعمت محروم کرده

شاید مسخره باشه

ولی دلم عاشق شدن میخواد

یکی که واسش امروز یه هدیه میخریدم و حتی اگه نمیتونستم بهش بدم ولی واسش نگه میداشتم

شاید مسخره باشه ولی من دلم این مسخره رو میخواد

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۵ساعت 23:28  توسط niloofar  | 

این روزهام شده روزمرگی تمام

فقط میخوام بگذره ...

حتی دیگه خواب عمیقم ندارم

کاش زندگی منم مث این فیلمها یکهو متحول میشد

یکهو یه داستان جدید

یه هیجان جدید

میدونم این تغییر رو خودم باید بسازم ولی هرچی فک میکنم نمیدونم از کجا باید ساخته بشه...

+ نوشته شده در  جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 22:37  توسط niloofar  | 

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ساعت 1:3  توسط niloofar  | 

همیشه فک میکردم با ازدواج منو ورها از هم دور نمیشیم

ولی فکرای واهی

ادم وقتی عاشق میشه و ازدواج میکنه کلا از دوستاش دور میشه

رهاخیلی سعی کرد اینو نشون نده ولی....

دیگه حدومرزم رو باید بدونم

دیگه رها اون رها نی

منم نبایدم اون نیلوفرسابق باشم

+ نوشته شده در  سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۶ساعت 15:25  توسط niloofar  |